این قصه‌ی‌ دیدن مافیای بنده خیلی جذاب است. در ایام به شدت بغرنجی بنده هارهار با فصل اول مافیا میخندیدم. و شاید باورتان نشود، سرماجرایی وسط بحثی به شدت مهم و نهایت آخرین پیام‌ام مبنی بر یک تصمیم به شدت مهم‌تر، داشتم لوبیا پلو میخوردم و مافیا میدیدم، همان جا به مافیا دیدنم ادامه دادم و بعدش با اشک به رختخواب رفتم و بعد قص علی هذا. 

این‌ها را گفتم که بگویم مافیا که از پاییز شروع شده بود، در کل نقش عظیمی در زندگی بنده ایفا کرد. و شروع فصل مافیای خانم‌ها هم دقیقا از شبی بود که یکی از دوستان آمده بود خانه‌مان و آن هم به نوبه‌ی خود جالب است.

حالا غرض اینکه این فصل جدید را نه دیده بودم نه خوشم می‌آمد ببینم. ولی استثنائا امروز ظهر شروع کردم از قسمت اول دیدم. چند نفرشان خوب هستند واقعا. این خدادادعزیزی واقعا موجود عجیبی‌ست. یعنی حتی یک شک اشتباه هم نداشته که آدمیزاد به خودش شک کند. کلا بازی را خیلی جدی میگیرد‌. حرف‌ها را مینویسد و جایی هم که سکوت برایش زده باشند در حال انفجار است. در کل، مسائلی که میخواهید برنده‌اش باشید را باید جدی بگیرید. به نظر به صرف هوش هم نیست، به اهمیت دادن است. به اینکه مثلا کل بازی لال نباشی و گوشه‌ای کرخت نشده باشی بعد آخر بازی توقع برد داشته باشی. آدم‌هایی که اینطور بازی میکنند مسخره‌‌اند. هم بقیه را اذیت میکنند هم خودشان!

مثل خداداد عزیزی باشید!

هم ,مافیا ,بازی ,فصل ,بنده ,شدت ,به شدت ,است در ,کلا بازی ,هم نداشته ,بازی را

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آهنگ هاي معروف علي هايپر raziejazayeri13644 ازدواج ایرانی ضرب المثل های انگلیسی شرکت تابان انرژی پاسارگاد(یارد کرمانشاه) شراره های موج زن naghsheikhial fardin03 وبگاه خبری بانک اطلاعات مشاغل ایران مرجع کتاب های آموزشی سئو